سلام امیرعلی جووونم اومدم که از چند روز تعطیلی هفته پیش بگم سه شنیه 28 صفر از صبح رفتیم خونه مامانم البته بابا مارو گذاشت اونجا خودش رفت هةت. خاله سمیه اینا و دایی اونجا بودن خاله داشت حلوای نذری میپخت ببره سفره پخش کنه اون روز تو کلی با سارینا بازی کردی خیلییییییییییییی دوسش داری و همش دنبال اونی هرجا میره زودی میری پیشش . کلی از اسکوتر سارینا خوشت اومده بود همش میگفتی وایسم روش و منم هلت بدم . ظهر که شد خاله معصوم هم اومد اونجا تو هم که عاشق مهمونی هستی و مدام در جنب و جوش ظهر هم بابا از هیةت اومد و تا ساعت 7 اونجا بودیم بعد اومدیم خونه چهارشنبه هم اداره بابا تعطیل بود و دوباره از صبح رفتیم خونه مامانم ....